۲۸ بهمن ۱۲۸۱ به دنيا آمد.
به دليل ظرافت و زيبايی و داشتن موهای طلائی و چشمان آبی محبوب خانواده بود.
برادرش محمود هدایت گفته بود:"حركات و گفتار شيرين و دلچسب صادق همه ما را سرگرم می كرد. در پنج شش سالگی خيلی زودتر از معمول، آرامش و سكوتی در او ديده شد. شيطنت های بچگانه نداشت، غالبا در خودش فرو می رفت و از ديگر كودكان كناره می گرفت."

پس از پایان دوران دبیرستان برای يادگیری زبان خارجی به مدرسه سن لوئی رفت. به گفته خودش او به کشیش مدرسه فارسی یاد می داد و کشیش هم او را با ادبیات جهانی و زبان فرانسه آشنا می کرد.

هدايت در جوانی گیاهخوار شد و تاپایان عمر گیاهخوار ماند. او در ۲۱ سالگی كتاب انسان و حيوان و در ۲۵ سالگی فوائد گياهخواری را انتشار داد. او گفته بود "شک ندارد که گوشتخواری باعث درندگی می شود، اگر دکان عرق فروشی، قصابی، ماهی گیری و مرغ فروشی را می بستند، صلح عمومی میان آدمیان صورت می گرفت."

سال ۱۳۰۴ بورسیه گرفت و برای آموزش عالی مهندسی ابتدا به بلژيك و سپس به پاريس رفت، اما آموزش های مهندسی، با روحیه هنری و طبع لطیف او سازگار نبود، پس ترک تحصیل کرد و وقت خود را صرف آموزش های هنری و ادبی نمود. چهار سال در اروپا ماند و در همان سالها در رومه های فرانسه، مقاله و داستان چاپ کرد.
او به زبان فرانسه، انگليسی، عربی و پهلوی تسلط داشت.
او را برای نوشتن کتاب وغ وغ ساهاب به شکایت مستقیم وزیر معارف وقت ممنوع القلم کردند و اینگونه بود که او جز اولین ممنوع الکارهای ایرانی شد!

پس از بازگشت از اروپا به تناوب در اداره ها و سازمانهای دولتی استخدام می شد ولی خودش استعفا می داد. محيط اداره ها و طرز كار مديران با روحيه هنری او، سازگار نبود. گفته بود "ر‌‌‌وسایم از من دل خونی داشته اند، هر وقت استعفا داده ام با شادی هذیان آوری پذیرفته اند!"

به گفته دوستانش خوش برخورد، بذله گو و مهربان بود و خود را دير می توانست در دل ديگران جا كند! قامت متوسط، اندام باريك، حالت خونسرد و قيافه توداری داشت.عينك ميزد و هميشه سيگاری لای انگشتانش ديده می شد.دوستانش در چهره ی او نوعی گيرندگی و زيبايی می ديدند. به جز وقت هایی که در کافه با دوستانش جمع میشده ، خیلی اهل گردش و تفریح هم نبوده است.

در سالهاي ۱۳۲۰ به بعد هدايت از لاك تنهايی خود بیرون آمد و به فعاليتهای اجتماعی دست زد. وابسته هيچيك از گروه های سياسی آن روزها نشد، ولی با كسانی که در راه آزادی مبارزه می کردند و هنرمندان پيشرو، همدلی و همراهی می کرد.

سال ۱۳۳۰ برای فرار از فضای خفه ایران و اخذ روادید و فروختن کتابهایش باویزای پزشکی دوماهه با عنوان بیمار روحی عازم پاریس می شود. در آنجا به دنبال ویزا برای رفتن به لندن بود که جور نمی شود. شماره مع شروع می شود، مدت مرخصی رو به اتمام است و اگر دست خالی بدون مدارک پزشکی به ایران برگردد شغلش را از دست می دهد و این یعنی بی پولی و بیش از پیش سربار خانواده بودن! شوهر خواهرش ترور می شود و امید اقامتش در پاریس منتفی می شود. بهترین دوستش در بستر بیماری می میرد.

پس با باقیمانده پولش خانه ای میگیرد، پول کفن و دفنش را جدا می کند، تمام داستان های چاپ نشده اش را می سوزاند و سپس در تنهایی مطلق با باز کردن گاز خودکشی می کند. او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی است که خودکشی کرده است.
مراسم خاکسپاریش با حضور عده کمی از ایرانیان و فرانسویان برگزار می شود.
او هم اکنون در قبرستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شده است.

مدرسه زندگی!

نمایی از زندگی صادق هدایت اسطوره داستان نویسی کوتاه در ایران

های ,گفته ,پس ,وقت ,آموزش ,داستان ,می شود ,گفته بود ,او را ,و سپس ,می گرفت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

یــــــــــاداشت های یک آمـــــــــوزگار day-news مطالب عمومی باشگاه مهندسی صنایع و مدیریت سایت فایل لایت ❀✿کلاس اولی ✿ ❀ سيب خيال tickettomashhad اَلسّلامُ عَلیک یا أبَاالْفَضْلِ الْعَبّاسَ بْنَ أمِیرِالمُؤمِنِینَ بخشی آفیشیال